Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5247 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clamour
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
boom
U
غریو
outcry
U
غریو
cannonade
U
غریو
hullaballoo
U
غریو
outcries
U
غریو
hullabaloo
U
غریو
hullabaloos
U
غریو
boomed
U
غریو
booming
U
غریو
booms
U
غریو
uproar
U
داد وبیداد غریو
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
pertinaciously
U
مصرانه
urgently
U
مصرانه
pressingly
U
مصرانه
clamorously
U
مصرانه
importuned
U
مصرانه
importunes
U
مصرانه
importuning
U
مصرانه
strenuously
U
مصرانه
insistently
U
مصرانه
strenvously
U
مصرانه
importunately
U
مصرانه
importune
U
مصرانه
demands
U
تقاضا کردن
demand
U
تقاضا کردن
requisition
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
تقاضا کردن
requisitioning
U
تقاضا کردن
requisitions
U
تقاضا کردن
demanded
U
تقاضا کردن
sue
U
تقاضا کردن
sues
U
تقاضا کردن
sued
U
تقاضا کردن
adjure
U
تقاضا کردن
suing
U
تقاضا کردن
importune
U
مصرانه خواستن
persistently
U
با اصرار مصرانه
flagitate
U
مصرانه خواستن
importunes
U
مصرانه خواستن
importuned
U
مصرانه خواستن
perseveringly
U
با استقامت مصرانه
importuning
U
مصرانه خواستن
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
adjure
به اصرار تقاضا کردن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
shrill
U
مصرانه صدای خیلی زیر
shriller
U
مصرانه صدای خیلی زیر
shrillest
U
مصرانه صدای خیلی زیر
to put in for
U
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to invite somebody to do something
U
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
solicited
U
تقاضا کردن جلب کردن
solicits
U
تقاضا کردن جلب کردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
solicit
U
تقاضا کردن جلب کردن
cry off
U
تقاضا کردن درخواست کردن
soliciting
U
تقاضا کردن جلب کردن
requests
U
تقاضا کردن درخواست کردن
beseech
U
تقاضا کردن استدعا کردن
beseeched
U
تقاضا کردن استدعا کردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
requesting
U
تقاضا کردن درخواست کردن
beseeches
U
تقاضا کردن استدعا کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
escry
U
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
peg
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff.
U
بو کشیدن ،بو کردن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
experiencing
U
تجربه کردن کشیدن
experiences
U
تجربه کردن کشیدن
experience
U
تجربه کردن کشیدن
trace
U
ضبط کردن کشیدن
trigger
U
کشیدن رها کردن
traces
U
ضبط کردن کشیدن
straps
U
کشیدن تیز کردن
triggered
U
کشیدن رها کردن
lengthen
U
طولانی کردن کشیدن
lengthened
U
طولانی کردن کشیدن
triggers
U
کشیدن رها کردن
lengthens
U
طولانی کردن کشیدن
strap
U
کشیدن تیز کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
lengthening
U
طولانی کردن کشیدن
traced
U
ضبط کردن کشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
yip
U
زوزه کشیدن عوعو کردن
breathed
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
soliciting
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
to work off
U
مصرف کردن دست کشیدن از
solicit
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
machinate
U
نقشه کشیدن تدبیر کردن
fences
U
حفظ کردن نرده کشیدن
breathe
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
breathes
U
نفس کشیدن استنشاق کردن
solicited
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
fence
U
حفظ کردن نرده کشیدن
rail
U
نرده کشیدن توبیخ کردن
chid
U
گله کردن از زوزه کشیدن
inhale
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
recedes
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
receded
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
recede
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
epp
U
جزر کردن فرو کشیدن
picket
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspirate
U
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirates
U
خالی کردن بیرون کشیدن
receding
U
عقب کشیدن خودداری کردن از
inhaled
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhales
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
extracts
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
extract
U
بیرون کشیدن استخراج کردن
to keep watch
U
کشیک کشیدن موافبت کردن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
to lead away
U
پیرو خود کردن کشیدن
inhaling
U
بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirating
U
خالی کردن بیرون کشیدن
impales
U
محدود کردن میله کشیدن
go out
U
اعتصاب کردن دست کشیدن از
muck
U
خراب کردن زحمت کشیدن
dragged
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
drags
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
leave off
U
قطع کردن دست کشیدن از
drag
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
impaled
U
محدود کردن میله کشیدن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
solicits
U
بیرون کشیدن وسوسه کردن
impale
U
محدود کردن میله کشیدن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
bedraggle
U
روی زمین کشیدن و چرک کردن
stroking
U
لمس کردن دست کشیدن روی
take in
U
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
To spilt hair . To make a fine distinction .
U
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
touse
U
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
strokes
U
لمس کردن دست کشیدن روی
stroked
U
لمس کردن دست کشیدن روی
stroke
U
لمس کردن دست کشیدن روی
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
cross (something) out
<idiom>
U
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to take a recess
U
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
to dwell on
U
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
lanciation
U
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
gaped
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
gape
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
shielding
U
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
To crane ones neck .
U
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gapes
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
foot bow
U
کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
extend
U
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extending
U
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extends
U
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain
U
تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Jack Attac
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com